کد مطلب:276432 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

شباهت به حضرت سید الشهداء امام حسین
در امور بسیاری این شباهت وجود دارد، از جمله:



[ صفحه 325]



1 - شدّت اهتمام در یاد كردن آن ها در قرآن كریم و سنّت پیغمبران و كتاب های آسمانی؛ چنان كه بر پژوهشگران پوشیده نیست، و اگر بخواهید بر قسمتی از آن ها اطلاع یابید به كتاب های «المحجّة فیما نزل من القرآن فی الحجّةعلیه السلام» [1] و مجلّد دهم بحار و تفاسیر و غیر این ها مراجعه كنید.

2 - اهتمام پیغمبران گذشته به گریستن برای حضرت امام حسین علیه السلام و برپا نمودن مجالس سوگواری و مرثیه پیش از شهادت آن جناب؛ كه نظیر اهتمام امامان گذشته است در دعا كردن برای فرج مولی حجّة بن الحسن - عجّل اللَّه فرجه الشریف - و طلب ظهور آن بزرگوار پیش از وقوع غیبت.

3 - شدّت اهتمام هر دو (امام حسین و امام عصرعلیهما السلام) در امر به معروف و نهی از منكر؛ چنان كه سالار شهیدان حسین بن علی علیهما السلام در این امر ملاحظه تقیّه را نكرد و ا ین از ویژگی های آن حضرت است، مولی حضرت حجّت علیه السلام نیز همین طور است كه در حرف نون مطالب مناسبی خواهد آمد ان شاء اللَّه.

4 - نبودن بیعت طاغوت زمان بر آن دو؛ كه در اوصاف امام حسین علیه السلام آمده كه روز عاشورا به آن حضرت عرض شد: به حكم و حكومت عموزادگانت سر فرود آور. فرمود: «لا وَاللَّهِ لا أُعْطِیكُمْ بِیَدِی إِعْطاءَ الذَّلِیلِ وَلا أَفِرُّ فِرارَ العَبِیدِ»؛ به خدا قسم كه هرگز دستم را از روی خواری و ذلّت به شما ندهم و مانند بردگان فرار نمی كنم. آن گاه با صدای بلند فرمود: ای بندگان خدا! من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه بردم اگر قصد آزار و سنگسار مرا دارید، و به پروردگار خود و شما پناه می برم از هر متكبری كه به روز حساب ایمان نداشته باشد. و نیز، آن حضرت فرمود: مرگ در حال عزّت بهتر از زندگی با ذلّت است.

در بحث علل غیبت حضرت حجّت علیه السلام نیز مطالبی كه دلالت بر مقصود داشت، گذشت.

5 - بالا بردن به سوی آسمان؛ فرشتگان هر دو بزرگوار (امام حسین و امام قائم علیهما السلام) رابه اذن خداوند متعال به آسمان بالا بردند، چنان كه در شباهت حضرت قائم - عجّل اللَّه فرجه الشریف - به ادریس گذشت.



[ صفحه 326]



6 - آرزوی اینكه ای كاش روز عاشورا بودیم و تصمیم به یاری كردن آن حضرت داشتن، ثواب شهید شدن با آن حضرت را دارد؛ آرزوی بودن با امام قائم علیه السلام در زمان ظهور و قصد یاری كردن آن حضرت و جهاد با دشمنانش در ركابش نیز ثواب شهادت را دارد، چنان كه درباره هر دو روایت آمده است كه ان شاء اللَّه تعالی در بخش هشتم خواهد آمد.

7 - حسین علیه السلام ترسان از مدینه بیرون رفت و در مكّه نزول كرد، سپس به سوی كوفه حركت فرمود؛ حضرت حجّت علیه السلام نیز نظیر همین برایش اتفاق می افتد كه در خبر صحیحی از امام ابوجعفر باقرعلیه السلام آمده: پس سفیانی عدّه ای را به مدینه می فرستد، و مهدی علیه السلام از آن جا به سوی مكّه كوچ می كند، به ارتش سفیانی خبر می رسد كه حضرت مهدی علیه السلام به مكّه رفت، لشكری در تعقیب آن حضرت می فرستد، ولی به او نمی رسند تا این كه ترسان وارد مكّه شود - به همان روش موسی بن عمران علیهما السلام - لشكر سفیانی در بیداء فرود می آید، پس منادی از جانب آسمان ندا می كند: «یا بَیْدآءُ أَبْیِدی الْقَوْمَ»؛ ای بیداء! این گروه را نابود كن. پس زمین آن ها را فرو می برد، و فقط سه نفر از آن ها باقی می ماند كه خداوند صورت هایشان را به عقب برمی گرداند، و آن ها از قبیله كلب هستند. [2] .

8 - مصیبت آن دو بزرگوار سخت ترین مصیبت ها است. امّا مصیبت امام حسین علیه السلام كه در گفتگوی آدم و جبرئیل آمده كه گفت: ای آدم این فرزند تو به مصیبتی دچار می گردد كه مصیبت ها در كنار آن كوچك خواهد بود. [3] و امّا قائم علیه السلام از این جهت كه مصیبتش طولانی و محنتش شدید است.

امام حسین علیه السلام، هنگامی كه می خواست از مكّه به سوی عراق خروج كند، یاری خواست و فرمود: هر آن كه حاضر است جان خود را در راه ما بخشد و خودش را مهیای لقاء اللَّه نماید، با ما بیاید كه ان شاء اللَّه من فردا حركت می كنم.

امام قائم حجّة بن الحسن - عجّل اللَّه فرجه الشریف - نیز، هنگامی كه در مكّه ظهور می كند، یاری می طلبد، چنان كه از امام پنجم حضرت باقرعلیه السلام در حدیثی طولانی و صحیح چنین آمده:... در آن روز قائم علیه السلام در مكّه است، پشت خود را به بیت اللَّه الحرام تكیه زده و به آن



[ صفحه 327]



پناه برده، بانگ می زند: ای مردم! ما از خداوند یاری می جوییم، هركه می خواهد ما را اجابت كند كه ما خاندان پیغمبر شما هستیم، و نزدیك ترین مردم به خدا و محمدصلی الله علیه وآله. هركس درباره آدم با من بیعت دارد [بیاید] كه من نزدیك ترین افراد به آدم هستم و هركه درباره نوح با من محاجّه دارد، من نزدیك ترین كسان به نوح هستم، و هركه درباره ابراهیم با من بیعت دارد، من نزدیك ترین افراد به ابراهیم هستم، و هر آن كه درباره محمّدصلی الله علیه وآله با من گفتگو دارد من نزدیك ترین افراد به محمّدصلی الله علیه وآله هستم، و هركه درباره پیغمبران بحث دارد بیاید كه من نزدیك ترین مردم به پیغمبران هستم، مگر نه خداوند در كتاب محكم خود می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ اَیْراهِیمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَی العالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»؛ [4] البتّه خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید، فرزندانی هستند برخی از نسل برخی دیگر و خداوند شنوای داناست.

پس من باقیمانده از آدم و ذخیره از نوح و برگزیده از ابراهیم و پاكیزه خالص از محمد - صلّی اللَّه علیهم اجمعین - می باشم. هر آن كه درباره كتاب خدا با من محاجّه كند من نزدیك ترین مردم به كتاب خدا هستم، و هركه درباره سنّت رسول خداصلی الله علیه وآله با من بیعت كند من به سنّت رسول خدا از همه نزدیك ترم. كسانی كه سخن امروز مرا شنیدند آنان را به خدا سوگند می دهم كه به كسانی كه غایب بوده اند برسانند، و از شما می خواهم كه به حقّ خدا و به حقّ رسول خداصلی الله علیه وآله و به حقّ خودم بر شما - كه حقّ قرابت به رسول خداصلی الله علیه وآله می باشد - این كه ما را كمك كنید و كسانی كه به ما ظلم می كنند از ما منع نمایید، كه ترسانیده شدیم و به ما ظلم شده و از شهر و فرزندانمان رانده شدیم و بر ما سركشی كردند و از حقّمان كنارمان زدند و اهل باطل بر ما افترا بستند، خدا را خدا را درباره ما، كه ما را وامگذارید و یاری مان نمایید كه خداوند شما را یاری كند. [5] .



[ صفحه 328]



می گویم: اگر گوش دلت را بگشایی و سینه ات به نور پروردگارت فراخ گردد، ندای امام زمانت را در این زمان خواهی شنید كه از اهل ایمان یاری می طلبد، آیا كسی هست كه ندای آن حضرت را پاسخ گوید؟ و آیا كمك كننده ای هست؟ آیا یاری كننده ای هست؟ البته یاری كردن در هر زمان به اقتضای همان زمان است، یاری آن حضرت یاری خدا است، یاری رسول خدا است، یاری اولیای خدا است، یاری اسلام و ایمان است، یاری غریب و كمك مظلوم و مضطرّ و عالم است، یاری ولیّ نعمت و پدر مهربان است و.... عناوین دیگری كه بر یاری كردن آن حضرت صادق است.

و بدان كه از جمله اقدام یاری و اعانت آن حضرت به مصرف رساندن مال در راه او، چاپ كردن كتاب هایی كه مربوط به آن حضرت است و به فرزندان و شیعیان ائمه علیهم السلام انفاق نمودن می باشد، و نیز كمك كردن یاران آن جناب، به مقداری كه از مال و جاه و شفاعت (وساطت) و خوش زبانی و امثال این ها از مصادیق یاری كردن آن حضرت است.


[1] سيماي حضرت مهدي در قرآن به قلم همين مترجم بارها منتشر شده است.

[2] بحار الانوار: 238:52.

[3] بحار الانوار: 245:44.

[4] سوره آل عمران، آيه 33.

[5] بحار لاانوار: 238:52؛ اين حديث در كتاب هاي متعددي روايت شده، از جمله سيد بحراني در كتاب المحجّة از كتاب الغيبة محمد بن ابراهيم نقل كرده، نعماني نيز به سندهاي متعددي اين حديث را آورده از جمله از محمد بن يعقوب كليني از علي بن ابراهيم بن هاشم از پدرش از حسن بن محبوب از عمرو بن ابي المقدام از جابر بن يزيد جعفي از امام پنجم حضرت ابوجعفر محمد بن علي باقرعليه السلام.

مي گويم: محمد بن يعقوب و علي بن ابراهيم و حسن بن محبوب، جلالت و بزرگواريشان نيازي به بيان ندارد و تمام علما فضيلت ايشان را اعتراف دارند، و امّا ابراهيم بن هاشم و عمرو بن ابي المقدام و جابر بن يزيد نيز حق آن است كه از راويان جليل و مورد اعتماد هستند. به كتاب مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل تأليف عالم ربّاني ميرزا حسين نوري مراجعه شود. (مؤلف).